سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین وبلاگ سبک زندگی

تصاویری از شیطنتهای خلاقانه!

تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


 

  • تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!

    888366

    01 مرداد 1398 - 13:46

    7460 

    در این مطلب ما در برترین‌ها مجموعه تصاویری از فعالیت‌های شیطنت آمیز، اما بسیار خلاقانه و خنده دار را جمع آوری کرده ایم که هر کدام از آن‌ها را می‌توان نشان دهنده ذهن خلاق خالق آن‌ها دانست.

    بررترین‌ها: هر وقت موقع شرارت و شیطنت می‌رسد، تا زمانی که زیان و ضرر جانی و مالی را به کسی و یا چیزی وارد نکند، بسیاری از ما را متقاعد می‌کند که برخی از این اعمال بیشتر از اینکه شرارت‌بار باشد، خلاقانه و خنده‌دار هستند. همان گونه که در مورد هنر و نقاشی‌های گرافیتی خیابانی، برخی آن‌ها را جرم می‌داند، اما برای برخی دیگر این نقاشی‌ها یک نوع فعالیت هنری محسوب می‌شوند. همه چیز به نقطه نظر شخص بیننده بر می‌گردد.

    در این مطلب مجموعه تصاویری از فعالیت‌های شیطنت آمیز، اما بسیار خلاقانه و خنده دار را جمع آوری کرده ایم که هر کدام از آن‌ها را می‌توان نشان‌دهنده ذهن خلاق خالق آن‌ها دانست.

    شیطنت کانادایی!

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    قدرت بروس لی!

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    هنر هوشمندانه خیابانی: مرد مورچه‌ای و کت زرد

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    ظالم

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    خلاقیت با سطل زباله خیابانی

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    اوه... ببخشید!

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    نابغه‌ها می‌توانند با حباب لامپ حمام هم یک اثر هنری زیبا خلق کنند.

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    این نقاشی خیابانی عالی است

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    هنر خیابانی هوشمندانه

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    لطفا دست نزنید!

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    بازی پک من

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    هنر خیابانی زیبا در اولستین – لهستان

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    حباب‌ها

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    عنکبوت

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    نوستالژی بچه‌های دهه شصتی

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    درخشش

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    پیانو

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    مرد عنکبوتی

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    فرار از دست پلیس

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    نقاشی خیابانی ساده، ولی خلاقانه

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    باز هم یک بازی نوستالژی!

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    درخت

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    چسب زخم

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    یک شیطنت خلاقانه

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!


    ماهی

    تصاویری از شیطنت‌های خلاقانه!

    منبع: KickVick


خوشحال باشید که در قرون وسطی زندگی نمیکنید

خوشحال باشید که در قرون وسطی زندگی نمی‌کنید


 

  • خوشحال باشید که در قرون وسطی زندگی نمی‌کنید

    892890

    14 مرداد 1398 - 08:38

    5290 

    برترین‌ها: بسیاری از مورخان و کتاب‌های درسی معاصر، قرون وسطی را به عنوان دوره‌ای از فقر، عقب ماندگی و تعصبات مذهبی به تصویر می‌کشند که رنسانس و بعدها انقلاب صنعتی مردم را از آن نجات دادند. از سوی دیگر معدودی از مورخان تصویر بسیار متفاوتی از آن دوران نمایش می‌دهند و اصرار دارند که قرون وسطی آنقدر‌ها هم که می‌گویند بد نبوده و از برخی جوانب نسبت به سایر دوره‌های تاریخی بهتر هم بوده است. در ایتنجا با حقایقی درباره این دوره جنجالی و تاریک آشنا می‌شوید.

    زنان حتی همسر خود را هم نمی‌توانستند انتخاب کنند


    ازدواج در قرون وسطی با آنچه امروز به عنوان «ازدواج» می‌شناسیم بسیار متفاوت بوده است. زنان حق انتخاب این را نداشتند که با چه کسی ازدواج کنند و حتی قبل از مراسم نمی‌دانستند قرار است با چه کسی ازدواج کنند. به عبارت دیگر ازدواج بر اساس عشق و احساسات نبوده است.


    همسران (به طور کلی زنان) هیچ حقی نداشتند

     


    اگرچه تجاوز در بیشتر بخش‌های اروپای قرون وسطی جرم به شمار می‌رفت، اما بعد از ازدواج قوانین تغییر می‌کردند. یک زن حق نداشت از تقاضای همسرش امتناع کند. عقیده رایج این بود که زنان همیشه باید مشتاق ارتباط جنسی باشند. در کل زنان فقط برای تامین نیاز‌های جنسی مردان، آشپزی، بچه داری و نظافت بودند.


    آن‌ها به روش عجیبی زمان را حساب می‌کردند

     


    در اوایل قرون وسطی، اروپاییان زمان را به روش عجیبی به ما می‌گفتند. آن‌ها روز را به هفت ساعت مساوی تقسیم می‌کردند. چون روز‌های تابستان بلندتر از روزهای زمستان هستند، یک ساعت زمستانی حدود 60 دقیقه بود اما یک ساعت تابستانی حدود 150 دقیقه.


    سیستم زندان واقعا وحشیانه بود

     


    سیستم زندان‌های آن زمان مثل امروز متمدن و انسانی نبودند. اگر به زندان می‌افتادید جهنم در انتظار شما بود. زندان‌ها در قلعه‌ها یا برج‌قلعه‌هایی مثل برج لندن بودند. به زندانی هر روز آب و غذا نمی‌دادند و البته هیچ فعالیت اجتماعی و نور خورشیدی هم وجود نداشت. بیشتر زندانیان در سلول خود غل و زنجیر می‌شدند تا فرار نکنند و بسیاری از آن‌ها در اثر گرسنگی یا بیماری می‌مردند.


    هیچ سنگفرشی نبود که روی آن راه بروند

     


    در بیشتر شهر‌های بزرگ قرون وسط و به طور لندن، هیچ سنگفرشی نبوده و مردم مجبور بودند روی خاک راه بروند. نه تنها مجبور بودند روی خاک راه بروند، بلکه بیشتر زمین‌ها پوشیده از فضولات حیوانی و غذا‌های فاسد بودند.


    مردم نام‌خانوادگی نداشتند

     


    در قرون وسطی بیشتر مردم فقط اسم داشتند مثل ویلیام. برای تفکیک آن‌ها از هم، نام شهری که اهلش بودند به اسمشان اضافه می‌شد مثلا ویلیام ناتینگهام. یک راه دیگر برای تمایز دادن آن‌ها، اضافه کردن یک صفت به نام آن‌ها بود مثلا ویلیام قصاب.


    با بیماران روانی مثل کثافت رفتار می‌شد

     


    داشتن مشکلات روانی در قرون وسطی یک مشکل واقعی بود. بیماران روانی را به خاطر رفتارشان تنبیه می‌کردند. برخی از آن‌ها که بیماریشان خطرناک تلقی می‌شد را شلاق می‌زدند، به زندان مینداختند یا به جرم شیطانی بودن، اعدامشان می‌کردند.

    مردان کفش‌های ترسناکی می‌پوشیدند


    ظاهرا در اروپای قرون وسطی کفش‌های نوک دراز بین مردان مد بوده است. بیشتر اشراف‌زادگان مجبور بودند انتهای آن را به مچ پای خود ببندند تا کفش‌های جذاب خود را به نمایش بگذارند و سربازان نوک کفش‌ها را می‌بریدند تا بتوانند از دشمن فرار کنند.


    غذا‌های قرون وسطی ناخوشایند و ناسالم بودند

     


    خشونت قرون وسطایی منجر به یک جامعه بدوی فاقد ظرافت و پالودگی شد. غذا‌های اوایل قرون وسطی ابتدایی بودند و مواداولیه آن‌ها در خانه تولید می‌شدند. مردم مقدار زیادی نان و گوشت بی‌کیفیت پر چرب (بیشتر خوک) می‌خورند در حالی که کمبود میوه و سبزیجات به شدت احساس می‌شد.


    پزشکی بیشتر بر اساس خرافات بود

     


    تشخیص پزشکی در قرون وسطی شامل طالع‌بینی و سایر نظریه‌های ابتدایی بود که امروزه کاملا احمقانه به نظر می‌رسد. مثلا خونریزی یکی از روش‌های درمانی قابل احترام و مقبول بود، چون بیشتر پزشکان اعتقاد داشتند که اگر خون بد از سیستم بدن خارج شود، بدن از همه بیماری‌ها رها می‌شود.


    مردان لباس زنانه می‌پوشیدند

     


    اگر شما هم فکر می‌کنید که مرد‌های امروزی دیگر مثل مردهای قدیم مردانگی ندارند، احتمالا از طرز لباس پوشیدن مردان قرون وسطی متنفر خواهید بود. تا اوایل دهه 1400 همه مردان جوان و خوش‌تیپ لباس‌های تنگ و زنانه‌ای می‌پوشیدند تا کمرشان را باریک‌تر نشان دهد.


    جمعیت به طور قالب توجهی کمتر بود

     


    وقتی می‌گوییم جمعیت کمتر بوده، منظورمان این است که لندن و پاریس هرکدام فقط 40 هزار نفر جمعیت داشتند، در حالی که بزرگترین شهر‌های جهان مثل قسطنطنیه و بغداد، هرکدام یک میلیون نفر جمعیت داشتند. به عبارت دیگر اروپای قرون وسطی تقریبا خالی بوده است.


    میانگین امید به زندگی بسیار کمتر از امروز بود

     


    میانگین امید به زندگی مردانی که بین سال 1276 و 1300 در انگلستان به دنیا آمدند حدود 31 سال بوده است. اما در مورد زنان اوضاع کمی بهتر بوده است.


    فوتبال غیرقانونی بود

     


    امروزه فوتبال محبوب‌ترین ورزش دنیاست و هر روز هزاران طرفدار استادیوم‌ها را پر می‌کنند، اما همیشه این طور نبوده است. در آن زمان فوتبال نه تنها غیرقانونی بود بلکه ورزش بسیار خشن با ترکیبی از قوانین راگبی و فوتبال امروزی بود. به دلیل ماهیت خشونت آمیز آن، شاه ادوارد دوم فوتبال را در سال 1314 ممنوع کرد.


    مردم حمام نمی‌کردند یا حتی دستشان را نمی‌شستند

     


    هرچند حمام‌های عمومی و روش‌های بهداشتی در رم، آتن و بیشتر شهر‌های بزرگ اروپا رایج بوده، همه این‌ها در قرون وسطی تغییر کرد. حمام کردن برهنه برای مسیحیان ممنوع بود و به طور کلی کلیسا اعلام کرد که بهداشتی بودن و حمام عمومی منجر به فساد، بی‌قیدی جنسی و بیماری می‌شود. این قوانین نانوشته مذهبی بخشی از زندگی روزمره بیشتر شهروندانی شد که به تدریج بهداشت شخصی خود را کنار گذاشتند.

     


    مرگ هنرمندان رایج بود

     


    امروزه بازیگران، خوانندگان، ورزشکاران و شخصیت‌های تلویزیونی جزء پردرآمدترین و بانفوذترین افراد جهان هستند، اما در قرون وسطی اوضاع آن‌ها خوب نبوده است. اگر این افراد نمی‌توانستند پادشاه را خوشحال کنند اعدام می‌شدند!


    ممکن بود نان شما را متوهم کند یا حتی بکشد

     


    نان جزء اصلی زندگی در قرون وسطی بود. اما در تابستان درست کردن نان کار بسیار سختی برای روستاییان بود، چون غلاتشان تمام می‌شد و محصول جدید آماده برداشت نبود. بنابراین مجبور بودند از غلات کهنه استفاده کنند که با قارچ‌هایی به نام سیخک آلوده شده بودند و اثراتی مثل قرص روانگردان روی انسان داشتند.


    خون حیوانات همه جا بود

     


    در تاریخ ثبت شده که این مشکل در انگلستان دهه 1360 آنقدر از کنترل خارج شد که شاه ادوارد سوم کشتن حیوانات داخل شهر لندن را به خاطر بوی بدن خون و زایدات حیوانات ممنوع کرد. گوشت فاسد معمولا در رودخانه تیمز ریخته می‌شد.


    50درصد احتمال داشت که در اثر مرگ سیاه بمیرید

     


    مرگ سیاه یا طاعون سیاه یکی از مرگبارترین بلاهای تاریخ بشر به شمار می‌رود. مرگ سیاه نیمی از جمعیت اروپا را در عرض سه سال کشت، یعنی اگر در دهه 1340 در اروپای قرون وسطی زندگی می‌کردید، 50درصد احتمال داشت بمیرید.


    مردم رفتار زشت و وحشتناکی داشتند

     


    به استثنای خاندان سلطنتی و تعدادی از اشراف‌زاده‌ها، بیشتر مردم اصلا نمی‌دانستند رفتار خوب چیست. بیشتر آن‌ها مدام ناسزا می‌گفتند، مهربانی را چیز بدی تلقی می‌کردند و رفتار وحشتناکی پشت میز داشتند؛ آن‌ها آروغ زدن با صدای بلند و پرتاب استخوان‌ و آشغال روی زمین را جذاب می‌دانستند.


    معماری وحشتناک و افسرده‌کننده بود

     


    قلعه ها، که بهترین نمونه‌های معماری آن دوران به حساب می‎‌آیند، متعلق به افراد قدرتمند، مهم و ثروتمندی مثل پادشاهان، اشراف زادگان و شوالیه‌ها بودند. آن‌ها برای محافظت از مالکانشان دربرابر مهاجمان و دشمنان طراحی شده بودند. بنابراین زیبایی آن‌ها زیاد مهم نبود، بلکه نفوذناپذیری‌شان در برابر حمله حرف اول را می‌زد. به همین دلیل بیشتر قلعه‌های باقی مانده در انگلستان خاکستری و افسرده کننده هستند.


    حیوانات مجرم

     


    طبق قوانین قرون وسطی، حیوانات را می‌توان مثل انسان محاکمه و محکوم کرد. اسنادی وجود دارد که حیوانات مزرعه را به خاطر مصدوم کردن یا کشتن انسان محاکمه کرده اند. قرون وسطی زمان و مکان خوبی برای حیوانات و دوستداران آن‌ها نبوده است.


    بیهوشی برای مردم ناشناخته بود

     


    امروزه با اطمینان از بیهوشی در مطب دندانپزشکی یا در بیمارستان استفاده می‌کنیم. اما در قرون وسطی اینطور نبوده است. جراحان درک بسیار کمی از آناتومی انسان، بیهوشی و روش‌های ضدعفونی داشتند تا زخم‌ها و برش‌ها را از عفونت حفظ کنند که منجر به درد و مرگ و میر بسیاری می‌شد.

    منبع: list25


نیوشا ضیغمی: اول دخترم، بعد بازیگری

نیوشا ضیغمی: اول دخترم، بعد بازیگری


 

  • نیوشا ضیغمی: اول دخترم، بعد بازیگری

    883306

    19 تیر 1398 - 08:16

    11592 

    روزنامه جام‌جم - ساناز قنبری: نیوشا ضیغمی، بازیگر خوشرویی است که باوجود سال‌ها فعالیت در عرصه سینما و تلویزیون و ایفای نقش‌های تلخ و شیرین بسیار، همچنان بی‌حاشیه، پذیرای نقش‌های جدید است. در کارنامه او فیلم‌هایی، چون «تردست»، «شوریده»، «پارک‌وی»، «مواجهه»، «گناه من»، «حس پنهان»، «توفیق اجباری» و «اخراجی‌های 1 و 2» و کار با کارگردان‌هایی مانند مسعود جعفری‌جوزانی، محمدعلی سجادی، فریدون جیرانی و مسعود ده‌نمکی به چشم می‌خورد.

    ضیغمی سال‌هاست که به عنوان سفیر انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان تمام تلاشش را جهت توانمندسازی کودکان کار انجام می‌دهد و آرزویش در امروز، روز تولدش این است که تمام مردم سرزمینش شاد باشند. گفت‌وگویی که می‌خوانید به مناسبت 39 سالگی این هنرمند صورت گرفته و او برایمان از فعالیت‌ها و دل‌مشغولی‌های این روزهایش می‌گوید.

    اول دخترم، بعد بازیگری

    در سال‌های اخیر حضورتان کمرنگ شده. این موضوع ناشی از فیلمنامه‌های ضعیف است یا دلایل دیگری دارد؟

    من درگیر مسائل شخصی خودم بودم، اما الان دخترم لنا دیگر یک سال و دو ماهش شده و باوجود این‌که خیلی شیطان است و تمام وقت من را می‌گیرد، اما قرار است از ماه آینده دوباره کارم را شروع کنم و به روال طبیعی
    زندگی‌ام برگردم.

    در مدتی که کار نمی‌کردید حوصله‌تان سر نرفت؟

    نه، واقعا. آنقدر هیجان اضافه شدن یک عضو جدید به خانواده‌مان زیاد و البته شیرین بود که در خانه بودن اذیتم نمی‌کرد. ضمن این‌که در این مدت بعضی از فیلم‌هایی که قبلا بازی کرده بودم اکران و بعضی دیگر از فیلم‌هایم وارد شبکه نمایش خانگی شد. هر زمان هم که وقت داشتم متن‌هایی که به من پیشنهاد می‌شد را مطالعه می‌کردم و اگر بشود قرار است در آینده نزدیک یک کار تئاتر انجام بدهم که در واقع اولین تجربه تئاترم محسوب می‌شود. برای شروع فعالیت مجددم در حال حاضر یک کار سینمایی و یک کار در شبکه نمایش خانگی دارم که، چون هر دو در مرحله پیش‌تولید هستند ترجیح می‌دهم فعلا در موردشان صحبت نکنم. کلا می‌خواهم بگویم در این مدت که در خانه بودم اصلا احساس نمی‌کردم از فضای کاری فاصله گرفتم.

    اول دخترم، بعد بازیگری

    هنوز هم علاقه دارید به عنوان یک بازیگر در نقش تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذار فعالیت کنید؟

    من در چند فیلم سینمایی به عنوان سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده سهم داشتم، اما متاسفانه به قدری شرایط اکران پیچیده شده که امروز دیگر ترجیح می‌دهم اگر قرار است کاری انجام بدهم با دید بازتری این کار را بکنم. سال 89 من اولین بازیگری بودم که در یک فیلم سینمایی («پرتغال خونی» به کارگردانی سیروس الوند) سرمایه‌گذاری کردم و این موضوع علنی شد. آن زمان هجمه‌های عجیب و غریبی علیه من به وجود آمد که البته بعد از آن، چون بسیاری از همکارانم هم این کار را انجام دادند، دیگر حساسیت اولیه از بین رفت. اما به هر حال من، چون اولین نفر بودم بابت بعضی حرف‌ها بسیار اذیت شدم و امروز دیگر اگر قرار باشد وارد حوزه تهیه‌کنندگی و سرمایه‌گذاری شوم با پختگی بیشتری این کار را انجام می‌دهم.

    شما در تلویزیون و سینما کار‌های زیادی انجام دادید، اما چرا در سال‌های اخیر حضور کمتری در تلویزیون داشتید؟

    من بازیگری را با سریال «در چشم باد» به کارگردانی مسعود جعفری‌جوزانی شروع کردم. همان‌طور که می‌دانید اثر فاخری است، اما بعد از آن هر زمان بین پیشنهاد‌های تلویزیونی و سینمایی قرار می‌گرفتم اهم و فی الاهم می‌کردم که نتیجه‌اش می‌شد بازی در فیلم سینمایی. ولی بدون شک اگر بازی در یک سریال خوب و استاندارد پیشنهاد شود حتما آن را انجام می‌دهم و این مستلزم متن، کارگردان و... خوب است که منجر به خروجی خوب می‌شود. کمااین‌که خیلی از همکاران من شهرتشان را از سریالی که سال‌ها پیش بازی کرده‌اند، دارند.

    پس تفاوتی برایتان نمی‌کند که در کدام حوزه کار کنید؟

    نه. البته من خودم را بازیگر سینما می‌دانم، اما بازیگر، بازیگر است. درست است که بازی در قاب‌های سینما، تلویزیون و تئاتر با هم تفاوت‌هایی دارد، اما به هر حال شغل یک بازیگر بازیگری است و در مورد من هر زمان متن خوب از هر رسانه‌ای به من پیشنهاد شود آن را انجام می‌دهم.

    چرا طی این سال‌ها بیشتر در زمینه طنز فعالیت کردید. فکر نمی‌کنید از این نظر خودتان را محدود کرده‌اید؟

    این انتخاب‌های من کاملا اتفاقی بود. شاید به این خاطر بود که حجم کار‌های کمدی در سال‌های اخیر افزایش یافته. در واقع تصمیم‌گیری شخصی نکردم که حتما در ژانر کمدی بازی کنم و از آنجا که احساس می‌کنم به نوعی انگار دارم در فیلم‌های کمدی تثبیت می‌شوم به چند پیشنهادی که از این جنس بودند جواب منفی دادم.

    اول دخترم، بعد بازیگری

    به نظرتان طنز این سال‌ها چقدر با طنز سال‌های گذشته متفاوت است؟

    در سینمای امروز به طور کامل پخش‌کننده تصمیم‌گیرنده است. خواست و نیت پخش‌کننده است که فیلمی دیده شود یا نه، اما در مورد فیلم‌های طنزی که ساخته می‌شود باید بگویم که به نظرم سینمای کمدی ما به سمت شوخی‌های کلامی رفته که قبلا نبود و راستش را بخواهید برای خود من هم چندان جذاب نیست. این در حالی است که از همین روزمرگی‌های اجتماع‌مان نکات طنز جالبی می‌توان برداشت کرد، اما سینمای ما به سمت شوخی‌های کلامی رفته و از آنجا که فیلم‌هایی از این دست خوب در گیشه می‌فروشد، فیلمسازان دیگر هم به این سمت گرایش پیدا کردند که اتفاق خوبی نیست.

    پس هنوز هم بعد از سال‌ها بازیگری به تجربه‌های تازه‌تر علاقه‌مند هستید؟

    قطعا. هر انسانی در هر سنی باید تجربه‌های جدید را امتحان کند و بیاموزد. اگر کسی بخواهد فکر کند که الان دیگر من کار‌هایی که باید را انجام دادم و دیگر زندگی تجربه جدیدی ندارد به من بدهد، تبدیل به یک موجود راکد می‌شود.

    چه شد که به انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان پیوستید؟

    من سال‌هاست که با انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان به عنوان سفیر و نماینده این انجمن همکاری می‌کنم و طی این مدت تلاش کردم جامعه درباره کودکان کار شناخت بیشتری پیدا کند، اما به‌تازگی رویکرد انجمن تغییر کرده و به احتمال زیاد فعالیت‌هایش را در قالب دیگری جلو می‌برد که به‌تبع آن شکل و شمایل فعالیت‌های من هم تغییر می‌کند.

    انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان تا چه اندازه متکی به حمایت‌های دولتی است؟

    انجمن ما بیشتر متکی به نهاد‌های مردمی است، اما از آنجا که کودکان کار و خیابان از بزرگ‌ترین مشکلات جامعه ما هستند برای سازماندهی هرچه بهتر آن نیاز به حمایت‌های دولتی است. تعداد بی‌شماری از کودکان سرزمین ما هر شب داخل سطل‌های زباله‌ها به دنبال غذاهایشان می‌گردند و زباله‌گرد هستند. از این بچه‌ها سوءاستفاده‌های بی‌شماری می‌شود و ما نمی‌توانیم این بچه‌ها را نادیده بگیریم. چون با وجود تمام آسیب‌هایی (عقده، تحقیر و...) که در زندگی‌شان دیده‌اند، مشکلات و خطرات زیادی را در بزرگسالی برای جامعه به وجود می‌آورند که جبران‌ناشدنی است. مشکلات این کودکان به قدری وسیع است که انجمن‌های خصوصی بضاعت و توانایی پوشش تمام مشکلات‌شان را ندارد و رسیدگی به این کودکان به‌شدت زیرساختی و مهم است که باید حمایت‌های همه‌جانبه دولتی از آن شود.

    اول دخترم، بعد بازیگری

    امروز 39 ساله می‌شوید. چه حس و حالی دارید و آرزویتان در روز تولدتان چیست؟

    بله امروز 39 ساله می‌شوم و بزرگ‌ترین آرزویم برای مردم این است که آرامش داشته باشند و آن‌قدر درگیر فشار‌های اقتصادی و بحران نباشند. از بزرگ‌ترین غصه‌های من دیدن مردمی است که زیر فشار روزمرگی، شاد بودن را فراموش کرده‌اند که امیدوارم روزی برسد که این آرزویم برآورده شود. برای خودم و خانواده‌ام هم آرزوی سلامتی دارم، چون می‌دانم بدون سلامتی و آرامش هیچ چیز معنا ندارد. دلم می‌خواد تمام انسان‌ها زندگی پویایی داشته باشند و امروزشان بهتر از دیروزشان باشد.


گپوگفت خاطرهانگیز با سعید نیکپور؛ امیرکبیر، روز واقعه، علی حاتمی

گپ‌و‌گفت خاطره‌انگیز با سعید نیکپور؛ امیرکبیر، روز واقعه، علی حاتمی و...


 

  • گپ‌و‌گفت خاطره‌انگیز با سعید نیکپور؛ امیرکبیر، روز واقعه، علی حاتمی و...

    880369

    22 تیر 1398 - 10:15

    5272 

    روزنامه جام‌جم: بعضی او را در نقش برادر بزرگ راحله در فیلم «روز واقعه» به یاد دارند، بعضی او را در نقش ملک‌الشعرای بهار در سریال «شهریار» و بعضی او را در شمایل عمار یاسر در سریال «امام علی (ع)»، اما هنوز که هنوز است همه او را به نام «امیرکبیر» می‌شناسند. نام بردن از تک‌تک بازی‌های سعید نیکپور سخت است، پس سخن کوتاه می‌کنیم که مخاطب خود بهتر می‌داند او کیست. سعید نیکپور سال‌هاست در هلند زندگی می‌کند و ما در چند روزی که به ایران آمده بود سراغش رفتیم و پای دل‌مشغولی‌ها و خاطرات بیش از پنج دهه فعالیت هنری‌اش نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

    شما بازیگری را در یک بازه مهم تاریخی تجربه کردید و مردان تاریخی زیادی را ماندگار کرده‌اید، اما در این بین چهره شما هنوز هم یادآور «امیرکبیر» است. لطفا برای شروع این گفتگو از امیرکبیر بگویید.

    من سال 63 سریال «امیرکبیر» را کار کردم و البته پیش از آن فعالیتم را از سال 45 با تلویزیون آغاز کرده بودم. آن زمان تلویزیون تنها یک شبکه داشت و، چون تازه به ایران آمده بود جذابیت فراوانی بین مردم داشت. تلویزیون در آن روزگار کار فرهنگی انجام می‌داد و هیچ ربطی به سینما نداشت. قبل از «امیرکبیر» بیشتر از 30 کار تلویزیونی و تله‌تئاتر و البته دو کار معروف سینمایی به نام «سوته‌دلان» به کارگردانی مرحوم علی حاتمی و «سایه‌های بلندباد» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا و نویسندگی هوشنگ گلشیری، انجام داده بودم و در واقع پیش از انقلاب وارد بدنه سینما نشدم. چون در آن زمان تنها چند نفر از فیلمسازان ما بودند که مبدع راه و شیوه‌ای در فیلمسازی شدند که بعد‌ها به عنوان موج نو در سینمای ایران شناخته شد و بقیه سینمایی را کار می‌کردند که موردپسند من نبود.

    علی حاتمی دوست نداشت مدرن شود!

    بعد از انقلاب سینما حدودا ده سال خوابیده بود و من باز هم در تلویزیون طرحی را ارائه دادم به نام «قرن سرنوشت» که از 150 سال پیش از سال 63 روایت می‌شد تا به آن روز. یعنی مجموعه سریال‌هایی بود که از جنگ‌های ایران و روس در زمان فتحعلی‌شاه قاجار با شخصیت اصلی عباس میرزا شروع می‌شد و به همین ترتیب هر سریال یک دوره تاریخی را با یک شخصیت اصلی روایت می‌کرد. این طرح بلافاصله تصویب شد و مسؤولان وقت تلویزیون آن زمان از من یک نمونه کار خواستند و من به‌عنوان نمونه مقطع ترور ناصرالدین شاه را با عنوان «شاه شکار» در 4 قسمت ساختم که مورد استقبال زیادی از سوی مسؤولان و مردم قرار گرفت. همین استقبال به نوعی مجوز من شد برای ساخت سریال «امیرکبیر». از سویی دیگر در اوایل دهه 50، زمانی که تنها 27-26 سال داشتم در سریال سلطان صاحبقران به کارگردانی علی حاتمی، دوست و همکلاسی خودم در نقش میرزارضا کرمانی بازی کرده بودم و با کم و کیف آن دوره تاریخی و ساخت مجموعه‌ای در آن دوره آشنا بودم. به همین دلیل وقتی تلویزیون طرح ساخت سریال امیرکبیر را تصویب کرد با توجه به سابقه بازی‌ام در سریال سلطان صاحبقران به‌خوبی می‌دانستم که چه باید انجام دهم.

    چه اتفاقی افتاد که شما علاوه بر کارگردانی این طرح، خودتان بازی در این نقش را هم به‌عهده گرفتید؟

    همان‌طور که گفتم در سریال سلطان صاحبقران که سال 51 علی حاتمی آن را ساخت من در نقش میرزارضا کرمانی بازی کردم و مرحوم ناصر ملک‌مطیعی در نقش امیرکبیر که بسیار عالی هم توانست آن را به انجام برساند. آن سریال البته دوبله بود و مرحوم پرویز بهرام به جای امیرکبیر صحبت می‌کرد که صدایش روی ناصر ملک‌مطیعی خیلی خوب نشست. آن زمان من با لهجه کرمانی که یاد گرفته بودم به جای نقش خودم حرف زدم و بعد‌ها در سریال «شاه شکار» هم که خودم ساختم مجددا نقش میرزارضا کرمانی را بازی کردم.

    این پیش زمینه را گفتم تا برسیم به سریال «امیرکبیر» که ابتدا هرگز فکرش را هم نمی‌کردم خودم نقش امیرکبیر را بازی کنم. در آن سریال در مقام کارگردان من بیش از ده نفر از هنرپیشگان مطرح سال 63 را که هنوز مشغول فعالیت بودند، تست زدم؛ چون برای انتخاب بازیگر این نقش هم خودم خیلی حساسیت داشتم و هم مسؤولان تلویزیون. حتی پیش آمد که چند سکانس هم با بازی بازیگرانی که تست می‌کردیم، گرفتیم که مسؤولان وقتی آن اجرا‌ها را دیدند رد کردند و ما واقعا مانده بودیم که بالاخره چه کسی برای بازی در این نقش مناسب است. آخرین شخصی که برای بازی در این نقش به او رسیدم و من واقعا دلم می‌خواست او این نقش را بازی کند محمدعلی فردین بود. با اصرار زیاد مسؤولان وقت تلویزیون را راضی به حضور فردین در نقش امیرکبیر کردم و به آن‌ها گفتم؛ اگر فردین این نقش را بازی نکند این طرح می‌خوابد و آن‌ها بالاخره راضی شدند.

    علی حاتمی دوست نداشت مدرن شود!

    من همراه با مرحوم هوشنگ بهشتی که از دوستان مرحوم فردین بود (در سریال «امیرکبیر» هم نقش شیرخان رئیس ایل قاجار را بازی می‌کرد)، به خیابان ونک محل کار فردین رفتیم. فردین در آن زمان حدود 51 سال داشت و با آن مویی که سفید کرده بود، من حظ بردم از دیدنش. اصلا خود امیرکبیر بود و حتی گریم هم نمی‌خواست. هر چه گفتیم، هر چه دیالوگ‌های امیرکبیر را برایش خواندیم و گفتیم، او سرش را پایان انداخته بود و گوش می‌داد و بالاخره راضی نشد و گفت؛ «بگذارید من برای این مردم فردین باقی بمانم». آمدیم و جلسه‌ای با عوامل این سریال گذاشتیم که چه کنیم! و آن‌ها به من پیشنهاد دادند؛ چرا خودت امیرکبیر را بازی نمی‌کنی؟ و من با توجه به این‌که علاوه بر کارگردانی، تهیه‌کنندگی این مجموعه را هم به‌عهده داشتم گفتم نمی‌شود و عملا هم سه وظیفه را در یک طرح به‌عهده داشتن خیلی مشکل بود، اما بچه‌ها قول دادند همه باهم هر چه را در توان دارند برای این‌کار بگذارند که بشود و شد. شما نمی‌دانید که ما این سریال را چطور به انتها رساندیم. آبدارچی این مجموعه هم اگر نکته‌ای به نظرش می‌آمد را به من می‌گفت که کار بهتر شود. تمام بچه‌ها این طرح را متعلق به خودشان می‌دانستند و با عشق کار می‌کردند. با عشق کار کردند که ماندگار شد.

    از دیگر کار‌های ماندگاری که انجام دادید بازی در فیلم «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی است. در آن فیلم شما نقش برادر بزرگ راحله دختری مسلمان را دارید که عبدا... جوان تازه به اسلام روی آورده، دل به او بسته. نقشی که بازی کردید ترکیبی بود از غیرت و ذکاوت. از ابتدا این نقش به شما پیشنهاد شد؟

    من از ابتدا برای این نقش انتخاب شدم و جالب است بدانید این فیلم دو بار ساخته شد. یک بار به کارگردانی خود آقای اسدی و تهیه‌کنندگی سپاه پاسداران که البته باوجودی که این کار هنرپیشه‌های دیگری داشت، اما من همین نقش را داشتم. حدودا 10، 12 دقیقه از این فیلم را گرفتند، اما متوقف شد و بعد از دو سال به تهیه‌کنندگی آقایان مصطفی و مرتضی شایسته این فیلم را مجددا ساختند که بنیاد فارابی هم به لحاظ مالی آن را حمایت کرد.

    خاطره‌ای از زمان فیلمبرداری «روز واقعه» به یاد دارید؟

    حدود سه ماه و نیم فیلمبرداری این فیلم طول کشید که این زمان برای یک فیلم سینمایی طولانی است. «روز واقعه» مکان‌های وسیع و متعددی در کویر داشت و برای نورپردازی در کویر واجب بود از ژنراتور‌های قوی استفاده کنیم. قوی‌ترین ژنراتوری که آن زمان در ایران بود را به هزار سختی مهیا کردند و آوردند که یک شب به شکل عجیبی منفجر شد. از آنجا که ژنراتوری به آن قدرت در ایران وجود نداشت کار خوابید و تقریبا تمام ما به این نتیجه رسیدیم که ادامه این کار غیرممکن است، اما بالاخره یک ژنراتور را از یکی از کشور‌های عربی خریدند و «روز واقعه» ساخته شد.

    یاد فخری خوروش افتادم که در سریال امیرکبیر نقش مهدعلیا را به‌عهده داشت. از ایشان خبر دارید؟

    بله، خانم خوروش سال‌هاست همراه با دختر و پسرشان در آمریکا زندگی می‌کنند و در همین حد از ایشان خبر دارم.

    گفتید که با علی حاتمی دوست و همکلاسی بودید. کمی از ایشان بگویید، از دیالوگ‌های فاخرانه و ادیبانه‌شان، از سینمای شاعرانه و از خودشان؟

    من و علی حاتمی هم محلی بودیم. آن‌ها در میدان شاپور تهران زندگی می‌کردند و ما چند قدم آن طرف‌تر در منیریه. هر دو با هم در کلاس‌های شبانه اداره هنر‌های دراماتیک (فن بیان، هنرپیشگی، نویسندگی، دکور، چهره‌پردازی و...) که تقریبا تازه تاسیس بود، نام‌نویسی کردیم. مدرسانی که آن زمان در این کلاس‌ها تدریس می‌کردند، بسیار کاربلد بودند از جمله حمید سمندریان که تازه از آلمان آمده بودند، دکتر مهدی فروغ، رئیس اداره هنر‌های دراماتیک که تازه از رویال آکادمی بریتانیا فارغ‌التحصیل شده بودند، منوچهر شیبانی شاعر و دکوراتور درجه یکی که از ایتالیا آمده بود و.... ما عاشق هنر بودیم و با علی حاتمی و هوشنگ مرادی‌کرمانی از زمان هنرستان پشت یک نیمکت می‌نشستیم و در واقع سه تفنگدار کلاس‌مان بودیم.

    علی حاتمی دوست نداشت مدرن شود!

    همان موقع هوشنگ مرادی‌کرمانی «قصه‌های مجید» را می‌نوشت که قسمت به قسمت آن را به رادیو ایران می‌داد و مرحوم علی تابش، گوینده و هنرپیشه رادیو آن را می‌خواند. سال 43 در ایران دانشکده تاسیس شد و ما که دیپلم گرفته بودیم در کنکور این دانشکده شرکت کردیم و با علی وارد دانشکده شدیم. دانشکده هنر‌های دراماتیک در اولین سال تاسیس در ایران 30 نفر را پذیرفت و در این 30 نفر به‌دلیل این‌که شرط سنی وجود نداشت، اشخاص حرفه‌ای هم بودند که از جمله آن‌ها می‌توانم به محمدعلی کشاورز اشاره کنم که همان زمان هم هنرپیشه معروفی بود یا رکن‌الدین خسروی، کارگردان درجه یک تئاتر یا ابراهیم مکی نویسنده تئاتر که الان در فرانسه هستند یا زنده‌یاد عباس کیارستمی. ما در اولین دانشکده هنر‌های دراماتیک در ایران به قول معروف باهم همکلاسی بودیم و بعد از فارغ‌التحصیلی مشغول کار حرفه‌ای شدیم.

    پس به‌دلیل سابقه دوستی طولانی‌ای که با علی حاتمی داشتید کاملا با تمام زوایای شخصیتی و حرفه‌ای ایشان هم آشنا بودید؟

    علی حاتمی از همان زمان هنرستان علاقه عجیبی به قصه‌های فولکلور ایرانی و آداب و رسوم گذشته داشت. او حافظه عجیبی در به‌خاطر سپردن حرف قدیمی‌ها داشت. به‌شدت اهل مطالعه بود و وقتی پای حرف پیرمرد‌ها و پیرزن‌ها می‌نشست، حرف‌هایشان را به‌خاطر می‌سپرد و جالب است بدانید خودش هم مدل همان قدیمی‌ها شیرین حرف می‌زد و اصلا علاقه‌ای به مدرن حرف زدن از خود نشان نمی‌داد. این در حالی بود که دوران دانشجویی ما دوران مدرن شدن ایران محسوب می‌شد و مردم به سرعت تغییر آداب معاشرت و لحن و کلام می‌دادند، اما علی انگار نه انگار، در همان حال و هوای قدیمی‌اش مانده بود و اصرار هم داشت که بماند. در سریال «سلطان صاحبقران» با علی حاتمی همکاری دلچسبی داشتیم و بعد از آن فیلم «سوته دلان» و دوستی ما ماندگار شد. حتی خاطرم هست زمانی که ایشان برای مداوای سرطان به لندن آمدند، من ساکن هلند بودم و با هم ارتباط تلفنی برقرار کردیم. علی با لحنی که پر از عشق به ایران بود به من گفت؛ اگه من اینجا آمدم مریضم، اما تو چرا اینجا آمدی تو که حالت خوب است! و این آخرین دیالوگ بین ما بود.

    الان از خانواده‌شان خبر دارید؟ کار‌های دخترشان (لیلا حاتمی) را دنبال می‌کنید؟

    لیلا را که مثل دختر خودم می‌دانم. هر چند خودم دو پسر دارم، اما لیلا عین دخترم است. درگذشته با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و الان هم وقتی کار‌های لیلا را در سینما می‌بینم از ته دل لذت می‌برم. لیلا بازیگر فوق‌العاده‌ای در سینمای ایران است و وقتی همراه با پسرانم فیلم «جدایی نادر از سیمین» او را دیدم افتخار کردم. هم به فیلم و هم به لیلا.

    آخرین فیلمی که در سینما بازی کردید، برمی گردد به سال 93 و فیلم «پرسه در شهر لاجوردی» به کارگردانی محمدعلی نجفی که هنوز اکران عمومی نشده. از سرنوشت این فیلم خبر دارید؟

    من در هر اثری بازی کردم، آن را دوست داشتم. با محمدعلی نجفی هم دوستی دیرینه‌ای دارم که خاطرم هست چند سال پیش زمانی که به ایران آمده بودم به من گفت: وقتی این نقش را می‌نوشتم فقط به تو فکر می‌کردم. نقشی که من در این فیلم بازی کردم یک سکانس است، ولی سکانسی طولانی و بسیار تاثیرگذار. «پرسه در شهر لاجوردی» فیلم خوبی است که امیدوارم زودتر اکران شود.

    چرا بعد از آن در فیلمی بازی نکردید و در این سال‌ها کم کار که نمی‌توان گفت کلا انگار بازیگری را کنار گذاشتید؟

    بازیگری را که کنار نگذاشتم، اما متنی که به لحاظ محتوایی و ساختاری راضی‌ام کند به دستم نرسیده است. نه این‌که طی این سال‌ها کار‌ها به لحاظ کیفی پایین بوده، کار‌های خوب هم زیاد بوده که از جمله آن‌ها می‌توانم به سریال «شهرزاد» اشاره کنم. این سریال به قدری برای من جذاب بود که برای حسن فتحی (کارگردان) متنی نوشتم مبنی بر این‌که «کاری که انجام دادی چکیده 60 - 50 سال کار تاریخی در سینما و تلویزیون است و با انجام آن توانستی روح علی حاتمی را هم شاد کنی.»

    علی حاتمی دوست نداشت مدرن شود!

    با این‌که فناوری در سینما و تلویزیون ایران بسیار پیشرفت کرده، اما امروز خیلی کمتر شاهد ساخت آثار عظیمی، چون «سربداران» یا «هزاردستان» هستیم که شاید بتوان گفت اسناد تصویری تاریخی ما هستند. به نظر شما چرا؟

    البته هنوز هم آثار تاریخی در قالب مجموعه یا فیلم ساخته می‌شود، اما چرا این آثار به ماندگاری تولیدات قدیمی نیست؟ چون این‌ها اصالت در ساخت ندارند و صرفا به ظاهر کار بسنده می‌کنند. مثل شکلاتی که در زرورق قدیمی پیچیده شده باشد. اگر می‌بینید آثار علی حاتمی هنوز که هنوز است می‌درخشد، به این دلیل است که حتی خیاط لباس بازیگرانش هم قدیمی بود. برشکار لباس‌ها هم قدیمی بود، دوزنده هم قدیمی بود و.... اسم نمی‌برم، ولی فیلمی را می‌دیدم که مثلا در خیابان لاله‌زار قدیم فیلمبرداری شده بود و آدم‌های آن، به قول معروف تاتی تاتی کنان رد می‌شدند و انگار نه انگار که کار قرار است تهران قدیم را به نمایش بگذارد. رنگ و لعاب یک اثر تا وقتی ذهن و نگاه کارگردان قدیمی نباشد، قدیمی نمی‌شود و همین می‌شود که کار‌های بی‌روحی داریم که نه به دل می‌نشیند و نه ماندگار می‌شود.

    آقای نیکپور شما خودتان نقش منفی دوست ندارید یا نقش منفی به شما پیشنهاد نمی‌شود؟

    معمولا به من نقش منفی پیشنهاد نشده. چون در ایران مرسوم است وقتی بازیگری در شکل و شمایلی تثبیت شد، دیگر با همان ابعاد شناخته می‌شود، اما من سابقه بازی در نقش منفی را دارم. در سریال «آینه‌های نشکن» نقش جاسوسی را بازی می‌کردم که می‌خواهد سایت اتمی ایران را منفجر کند. این نقش صددرصد منفی بود و وقتی پخش شد هر که من را می‌دید، می‌گفت آقای نیکپور این چه نقشی هست؟ اصلا به شما نمی‌آید!


5 کمدیکارِ شکستخورده سال 98

5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده سال 98


 

  • 5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده سال 98

    885481

    25 تیر 1398 - 08:16

    7430 

    روزنامه خراسان - مائده کاشیان: در حالی که این روز‌ها بازیگرانی مانند پژمان جمشیدی و سام درخشانی، موفقیتی را که سال گذشته با فیلم «تگزاس 1» به دست آورده بودند، با فیلم «تگزاس 2» ادامه داده‌اند و جزو بازیگران پرفروش در گیشه هستند، بازیگرانی هم وجود دارند که به عنوان ستاره‌های پرفروش سینمای کمدی شناخته می‌شوند، اما برخلاف میزان محبوبیت‌شان، امسال حداقل یک فیلم کمدی‌شان در گیشه شکست خورده است.

    حمید فرخ‌نژاد

    5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده 98

    حمید فرخ‌نژاد سال گذشته با سه فیلم «تگزاس»، «خانم یایا» و «میلیونر میامی» روی پرده سینما دیده شد. فیلم «خانم یایا» با وجود ستاره‌هایی مانند رضا عطاران و امین حیایی تنها سه میلیارد فروخت و فیلم «میلیونر میامی» هم تقریبا یک میلیارد فروش داشت! این میزان فروش برای فیلمی با حضور بازیگرانی مانند صابر ابر و طناز طباطبایی، به معنای واقعی یک فاجعه بود. از بین این سه فیلم، تنها «تگزاس» فیلم پرفروشی بود که بخش عمده آن به دلیل حضور زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی است.

    شکست فرخ‌نژاد امسال با فیلم «سامورایی در برلین» ادامه پیدا کرده است. از آن جایی که ژانر فیلم کمدی است، بعضی از فاکتور‌های فروش مانند لوکیشن خارج از ایران، رقص و آواز و حضور بازیگر زن اروپایی را دارد و از بازیگرانی مانند حمید فرخ‌نژاد و امیرمهدی ژوله استفاده کرده است، پیش‌بینی می‌شد این فیلم بین 10 تا 15 میلیارد بفروشد، اما اکنون تقریبا 5.5 میلیارد در گیشه فروش داشته است. با توجه به این که عوامل فیلم «سامورایی در برلین» برای فیلم برداری آن به خارج از ایران سفر کرده‌اند و دستمزد بازیگری مانند حمید فرخ‌نژاد هم کم نیست، به نظر می‌رسد ساخت این فیلم، هزینه زیادی روی دست سرمایه‌گذار فیلم گذاشته و بازنگشته است.


    جواد عزتی

    5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده 98

    جواد عزتی سال 97 با تنها فیلم کمدی که روی پرده داشت، حضور بسیار درخشانی در گیشه داشت. فیلم «هزارپا» با 38 میلیارد تومان فروش، لقب پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرد. او با چند فیلم غیرکمدی دیگر هم روی پرده سینما دیده شد و در کل روز‌های اوج خود را در سینما سپری کرد. جواد عزتی در سال 98 تا امروز، دو فیلم «چهار انگشت» و «ما همه با هم هستیم» را روی پرده داشته که هیچ کدام از این فیلم‌ها حتی ذره‌ای از موفقیتی را که او در سال 97 تجربه کرد، نصیب اش نکردند.

    فیلم «ما همه با هم هستیم» پس از «شبی که ماه کامل شد» و «سرخپوست»، با 9 میلیارد فروش، در جایگاه سوم جدول فروش قرار گرفته است. این در حالی است که چندین ستاره سینما که دستمزد‌های میلیاردی دارند در فیلم جمع شده‌اند و همین کافی است برای این که رقم بودجه‌اش سر به فلک بکشد. این میزان فروش در چنین وضعیتی برای فیلم شکست سنگینی محسوب می‌شود. با توجه به پرستاره بودن فیلم، پیش‌بینی می‌شد در صدر جدول فروش بنشیند و بین 25 تا 30 میلیارد فروش داشته باشد، اما برخلاف انتظار‌ها از رقیبانش جا مانده و هرچه بیشتر می‌گذرد، بیشتر مخاطبان ریزش می‌کنند.


    مهران مدیری

    5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده 98

    مهران مدیری معمولا به عنوان بازیگر در فیلم‌هایی که خود کارگردانش نبوده، موفقیت خاصی نداشته است و کلا حضور کم‌رنگی در سینما دارد. زمانی که خبر بازی او در فیلم‌های «ما همه با هم هستیم» و «رحمان 1400» منتشر شد، انتظار می‌رفت او جزو بازیگران پرفروش سال 98 باشد. این اتفاق با فیلم «رحمان 1400» افتاد، اما نکته این جاست که در این فیلم بازیگرانی مانند محمدرضا گلزار و بهرام افشاری نیز حضور داشتند و منوچهر هادی هم کارگردان بود، بنابراین نمی‌توان پرفروش شدن این فیلم را به پای مهران مدیری نوشت که اتفاقا حضور کوتاهی هم در فیلم داشت! اما درباره «ما همه با هم هستیم»، علاوه بر این که فیلم بسیار کمتر از حد انتظار فروخته، خود مدیری هم در فیلم نقش خاص و موثری ندارد.

    در طول کل فیلم، مخاطب مهران مدیری را در حالی می‌بیند که روی صندلی نشسته، مدام خوراکی می‌خورد و سوال می‌کند! به همین دلیل این فیلم چه از لحاظ کیفیت بازی مهران مدیری و چه از نظر فروش در گیشه، برای او نتیجه‌ای به همراه نداشته است. شاید اگر «رحمان 1400» از پرده پایین نمی‌آمد، در سال 98 موفقیتی نصیب مدیری می‌شد و او هم در کنار بازیگران پرفروش قرار می‌گرفت.


    هومن برق‌نورد

    5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده 98

    هومن برق‌نورد معمولا چندان حضور پررنگی در سینما ندارد، اما جزو بازیگران محبوب کمدی به حساب می‌آید. او سال 97، تنها یک فیلم کمدی روی پرده داشت و آن هم «به وقت خماری» بود. این فیلم فقط یک میلیارد در گیشه فروخت و باعث شد این بازیگر حضور ناموفقی در گیشه داشته باشد. شکست هومن برق‌نورد امسال در اکران نوروزی با فیلم «زندانی‌ها» ادامه پیدا کرد و این فیلم 4.5 میلیارد فروش داشت.

    نام مسعود ده‌نمکی به عنوان کارگردان و حضور زوج موفق بهنام تشکر و هومن برق‌نورد در فیلم باعث می‌شد انتظار برود فیلم حداقل 10 تا 15 میلیارد فروش کند، اما با فروش کمتر از پنج میلیارد، در رتبه‌های آخر جدول فروش اکران نوروزی قرار گرفت. «زندانی‌ها» نه پروداکشن عظیم و عجیب و غریبی داشته، نه از ستاره‌های گران قیمتی استفاده کرده، بنابراین فیلم گرانی نبوده است، اما این رقم برای مسعود ده‌نمکی که معمولا آثارش مورد استقبال مخاطبان عام سینما بوده، یک شکست به حساب می‌آید. شاید اگر این فیلم در شرایطی اکران می‌شد که رقیبان سختی نداشت، بیشتر می‌فروخت و نتیجه بهتری را نصیب برق‌نورد و ده‌نمکی می‌کرد.


    سیامک انصاری

    5 کمدی‌کارِ شکست‌خورده 98

    سیامک انصاری در سینما و تلویزیون، بیشتر در آثار مهران مدیری دیده شده است. او سال 97، فیلم «خوک» را روی پرده داشت که جنس کمدی‌اش متفاوت بود. حضور لیلا حاتمی و پریناز ایزدیار در فیلم، باعث شده بود این فیلم تبدیل به یکی از امید‌های موفقیت در گیشه باشد، پس نمی‌توان فروش یک میلیارد تومانی و شکست فیلم را به نام سیامک انصاری زد که جزو نقش‌های اصلی نبود، همان طور که اگر فیلم پرفروش می‌شد، نمی‌توانستیم بگوییم سیامک انصاری بازیگر پرفروشی بوده است.

    در هر صورت این فیلم هم فرصت ویژه‌ای برای او فراهم نکرد و اتفاق خاصی در کارنامه‌اش نیست. بازی سیامک انصاری در فیلم «زهرمار» به عنوان نقش اصلی باعث شد همه کنجکاو شوند ببینند او در فیلم کارگردانانی غیر از مهران مدیری چه می‌کند. این فیلم در مدت سه هفته اکران تا امروز تقریبا دو میلیارد و 800 هزار تومان فروخته است. با توجه به موضوع خاصی که از تیزر فیلم برداشت می‌شود و اولین ساخته جواد رضویان، پیش‌بینی می‌شد «زهرمار» فروش بیشتری داشته باشد، اما اگر اوضاع بخواهد همین طور پیش برود، فیلم به فروش زیادی دست پیدا نخواهد کرد. «زهرمار» نیز تولید پرهزینه‌ای نداشته و ستاره خاصی با دستمزد بالا در آن بازی نکرده است.